سرنوشت آب و خون
آقای اصغر تکروستا در تاریخ یک فروردین هزار و سیصد و پنجاه و سه در روستای احمدآباد مصدق از توابع استان قزوین متولد شد. او با شرایط خوب و امیدوارانه کودکی خود و تحصیلاتش را تا مقطع اول دبیرستان (رشته علوم تجربی) در همان روستا گذراند و تا کنون که در شهرستان آبیک ساکن میباشد و به عنوان انبار دار مشغول به کار میباشد، نیز همچنان شرایط زندگی خود را خوب و امیدبخش توصیف میکند.
علاقه بسیار زیاد اصغر تکروستا به مطالعه منجر به این شد که در سال هزار و چهارصد و یک او دست به قلم برده و نگارش را آغاز کند و همین باعث شد که وی نوشتن اولین کتاب خود را براساس سرگذشت نوجوانی خود آغاز کند و البته هدف خود را نیز از نوشتن، ایجاد علاقه به کتاب و کتاب خوانی در جوانان عنوان میکند.
سه کتاب از اصغر تکروستا منتظر شده است که «ای کاش دیپلم داشتم»، «سرنوشت» و «آب و خون» نام دارند و او خواندن آنها را برای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان مناسب میداند.
اصغر تک روستا از نویسندگی و خوشنویسی به عنوان سرگرمیهای مورد علاقه خود نام میبرد و در میان ورزشها، به ورزش فوتبال نیز علاقه مند است. ایشان به عنوان یک نویسنده و فردی اهل مطالعه، خواندن کتابهای علمی و رمان را برای مطالعه به مخاطبان پیشنهاد میدهد.
در ادامه به معرفی کتابهای این نویسنده توانمند میپردازیم.
کتاب «آب و خون» به نویسندگی «اصغر تک روستا» و منتشر شده توسط «انتشارات ارشدان» به زبانی ساده و دلنشین از خاطرات حاضران و الخصوص غواصان حاضر در جنگ بین ایران و عراق (دفاع مقدس) با نوجوانان سخن میگوید. یقینا این موضوع و شنیدن خاطرات جنگ میتواند برای نوجوانانی که با جنگ بین ایران و عراق بیگانه هستند، بسیار هیجان انگیز و جذاب باشد.
بخش آغازین کتاب:
«جنگ يک بحران بزرگ است که گاهی چند کشور گرفتار آن میشوند. از نام جنگ خاطرات خوشی نداريم. جوانان رفتند و فقط از آنها يک پلاک جا ماند.
مادری که راديوی جیبی کوچکی را به کمرش بسته بود تا خبری از فرزندش بگیرد.
جنگ خانمانسوز است خرابی خانه ها و سوختن درختان انسان را زجر میدهد.
نخلهای سوخته و حرفهای ناگفته.
در جنگ بیشتر غیرنظامیان، خانواده ها و کودکان دچار ناراحتی و فشار میشوند و به صورت ناجوانمردانه میمیرند، آواره میشوند و دربه در غربت.»
کتاب «سرنوشت» اثری دیگر از «اصغر تک روستا» است که در ۱۴۳ صفحه و توسط «انتشارات ارشدان» منتشر شده است. این رمان که در مورد شخصی است که برنامه های زیادی برای خود داشته است، اما اتفاقات باعث شده است که از برنامه هایش خارج شده و اتفاقات جدیدی در زندگی اش رخ دهد و سرنوشتش تغییر کند. نویسنده این رمان را تخیلی میداند که از ذهن نویسنده گذشته است.
«ای کاش دیپلم داشتم» نام کتابی دیگر از «اصغر تکروستا» ست که دربردارنده داستانی از زندگی جوانی عاشق است. این کتاب در ۱۰۱ صفحه و توسط «انتشارات ارشدان» چاپ و منتشر شده است. نویسنده در بخشی از صفحات نخستین این کتاب اینگونه میگوید:
«همه ما به کمی عشق در زندگی احتیاج داريم؛ تجربه ی داستانهای عاشقانه اما میتواند جايی جز در جهان واقعی اتفاق بیفتد. ما میتوانیم بخشی از اين ماجرا را لابه لای کلمات يک رمان عاشقانه جست وجو کنیم. کتابها میتوانند دستمان را بگیرند و جذابترين تصاوير عاشقانه ی جهان را نشان ما دهند. در اين رمان، ما با احساس پیچیده ی انسانی آشنا میشويم، احساسی که گاهی با شور و شگفتی و گاهی با اشک و آه همراه است. اين داستان واقعی و تنها اسامی کاراکترهای آن تغییر کرده است.»